مي دانيم كه،ويليام ناكس دارسي طي انعقاد قراردادي با دولت مظفري مجوز جستجو و اكتشاف نفت در ايران را گرفت و تيم اكتشاف وي اين طلاي سياه را براي اولين بار در(خاورميانه) مسجدسليمان كشف كرد.به يقين اين واقعه سرنوشت كشور ما و حتي منطقه خاورميانه را دگرگون ساخت.با توسعه صنعت نفت و پتروشيمي و همچنين احداث صنايعي كه وابستگي شديدي به اين ماده اوليه داشتند،لزوم تسلط بر منابع نفتي و كشورهايي كه داري اين منابع هستند،در دستور كار قدرتهاي برتر اقتصادي،سياسي و نظامي وقت قرار گرفت.به حدي كه براي حصول اين مقصود جنگهاي فراواني درگرفت،خونهاي زيادي ريخته شد،كشورهاي بسياري تجزيه شدند و در يك كلام جغرافياي سياسي دنيا تغيير يافت و اين جريان هنوز هم ادامه دارد.با اين اوصاف مي توان عنوان كرد،مسجدسليمان شهري است كه قدرتهاي اقتصادي و شركتهاي نفتي به واسطه آن تاريخ بخش اعظمي از دنيا را تغيير داده اند.شهري كه بسياري از مردم كشورمان حتي از مكان دقيق آن نيز بي اطلاع هستند.
اين شهر در شمال شرقي استان خوزستان جائيكه مناطق جلگه اي اين استان به سلسله جبال زاگرس برمي خورد،در ميان كوهها واقع گرديده است.منطقه اي كه تا يك قرن پيش محل سكونت كوچ نشينان بختياري بود.مسجدسليمان به واقع شهري استثنايي است.بنياد كهن،استقرار در ميان كوه ها،وجود چاههاي متعدد نفت(282 حلقه)،حضور خارجيان،ساكنين خو گرفته با فرهنگ غربي و از ديگر سو توقف استخراج نفت،جنگ،ركود ساخت و ساز و مهاجرتهاي بي وقفه روستائيان،از يك شهر سازمان يافته و بسيار مجهز قديمي،شهري درهم و بدون ساختار ايجاد نموده است كه به جرات مي توان عنوان كرد نمونه اين التقاط را در دنيا نيز نمي توان يافت.براي آنكه بتوانيم اين شهر را بدرستي شناسائي نمائيم،ناگريزيم كه تاريخ شهر را با دقت بيشتري مرور كنيم،چرا كه تقدير تاريخ و سرنوشتي،كه تا ريخ براي مردم خونگرم مسجدسليمان رقم زده است،در كالبد اين شهر بيش از هر عامل خارجي و داخلي تاثير گذار بوده است.
بررسي و شناخت شهر مسجدسليمان (M.I.S )
شناخت تاريخچه،علل شكل گيري،چگونگي توسعه شهر و روند رشد آن
در فاصله اواسط سده 9 تا اوايل سده 7 پيش از ميلاد قومي آريايي به نام «پارسوا»از دامنه هاي شمال غربي زاگرس و كوههاي بختياري به جلگه خوزستان فرود آمدندو «مسجدسليمان»كنوني از جمله مناطقي بود كه در آن سكني گزيدند.اين قوم نيمه بدوي كه متكي بر معيشت شباني و به ويژه تربيت اسب بودندبعد از آشنايي با كشاورزي و ترك كوچ نشيني در نواحي كوهپايه اي جلگه،شهر تازه اي بنا نهادند و آنرا به ياد سرزمين گذشته خود كه «پارسوا» ناميده مي شد«پارسوماش» خواندند.
بنا بر نشانه هاي بازمانده از بناي بزرگ با ديواره هايي سترگ و ايوانهاي پايدار در مقابل فرسايش از سده ها قدمت بر بالاي تپه اي به نام سر مسجد كه جايگاه شهر كنوني مسجدسليمان بوده است.
«پارسوماش» كه بنيان گذاران آن «هخامنش» يا «چيش پش» بوده اند، را مي توان اولين شهر آريائيان و نياي پاسارگاد و تخت جمشيد ناميد كه آغازگر شهر نشيني پارسيان و ايجاد كشوري دانست كه ايران مي خوانيمش.اعتقاد ايرانيان به آتش به عنوان نمادي از اهورا مزدا و جوشش روغن مقدس قابل اشتعال بر سطح زمين در شهر پارسوماش باعث شد تا اين شهر داراي آتشكده هاي هميشه جاويدان شده و بنابراين شهر از لحاظ مذهبي نيز به شدت اهميت يافت،به گونه اي كه آتش اين آتشكده تا زمان «هارون الرشيد»نيز روشن بود.اهميت مذهبي و اعتقادات مردم به پاك و مقدس بودن اين شهر به حدي زياد گرديد كه حتي بعد از ورود اسلام،ايرانيان براي زيارت به اين شهر مراجعه مي نمودند.لذا هويت مذهبي آن مانند ديگر اماكن مقدس همچنان باقيمانده و نام «مسجدسليمان»نيز در همين راستا بر آن اطلاق گرديد.اما حتي اين نامگذاري از غروب اوليه شهر در زمان هارون جلوگيري نكرد.
طلوع دوباره اين نخستين شهر پارسيان بعد از گذشت چندين سده در 4 بامداد 5 خرداد 1287 هجري شمسي(1908ميلادي)با فوران نفت از ميدان نمره يك در ميانه مسجدسليمان كنوني آغاز گرديد.فوراني كه حيات اقتصادي و اجتماعي مسجدسليمان و بعد ايران را دگرگون كرد.ولي اين بار بانيان شهر نه شبانان پارسي فرود آمده از كوهها و بلكه فرنگيان شهرنشين و صنعتگر و به اصطلاح مدنيت يافته اما جهانگشاياني بودند كه از درياهاي دور آينده خود را در اين سرزمين يافته اند.اين بيگانگان زيرك به مدد متون تاريخي(همچون نوشته هاي هردوت)دريافته بودندكه ايرانيان در اين محل از روغم مقدسي كه به طور طبيعي از زمين بيرون رانده مي شد استفاده هاي گوناگون كرده و آتش جاويدان خود را در اين جايگاه مي جسته اند.پس نماينده پيگير و ماجراجوي انها به نام «ويليام ناكس دارسي»انگليسي با شركت خود به نام «سنديكاي امتيازات»موفق شدند با انتقال فن شناسي و تجهيزات لازم و حفر چاه به سرچشمه آتش جاويدان پارسيان دست يابند.بعد از كشف و فوران نفت در مسجدسليمان با دخالت دولت انگليس،شركت ذكر شده به شركت نام آور«نفت ايران و انگليس»تبديل گشت.اين شركت زميني را كه طلاي سياه در زير آن خفته بود از خانهاي بختياري خريداري و راه برون رفت نفت يا جزيره آبادان را نيز از شيخ خزعل به اجاره گرفت و خان و شيخ را به مزدوري و نگهباني اين املاك كسب شده گمارد.از همين زمان است(1287 ه.ش يا 1908 ميلادي)كه بنيان اولين شركت شهر(company Town)معدني ايران در مسجدسليمان و بعد از آن اولين شركت شهر صنعتي (با توجه به احداث پلايشگاه)در آبادان گذاشته مي شود.با اتمام خط لوله مسجدسليمان به آبادان از 1912 ميلادي حيات مجدد مسجدسليمان آغاز شد.استخراج نفت كه در اين سال 43 هزار تن بود تا آخر جنگ اول جهاني(1918 ميلادي)به ساليانه 1 ميليون تن و تا 1925 ميلادي به بيش از 4 ميليون تن در سال رسيد.مسجدسليمان تا سال 1928 ميلادي تنها منبع استخراج نفت ايران بود تا دراين سال در ميدان نفتي عظيم هفتگل نيز فوران نفت آغاز گشت و مسجدسليمان در توليد نفت از انحصار خارج شد.اما توليد در منطقه همچنان افزايش يافت به طوري كه در سال 1314 ه.ش (1935ميلادي)اوج توليد در سراسر بهره برداري (127 هزار بشكه در روز)رسيد.بعد از افتي كوتاه در توليد نفت به علت ملي شدن اين صنعت در ايران(33-1330 ه.ش)به دليل دسايس شركت نفت ايران و انگليس و دولت امپرياليستي انگليس بار ديگر استخراج نفت افزون شد كه تا سال 1345 ه.ش كما بيش ثابت بود(ساليانه حدود 30 ميليون بشكه معادل 4 ميليون تن)اما از اين سال به بعد توليد نفت به سرعت كاهش يافت و بعد از بسته شدن چاه ها در سالهاي 60 و 1359 ه.ش توليد ساليانه آن به حدود توليد روزانه در گذشته محدود گشت.دليل كم شدن توليد نفت اينست كه بعد از حدود 70 سال بهره برداري مداوم 98% از مقدار نفت قابل حصول به صورت طبيعي از منطقه استخراج شد و از آنجا كه بهره برداري از ساير ميدانهاي نفتي به ويژه ميدان هاي نفتي مرزي از اولويت برخوردار گرديد،استخراج نفت در مسجدسليمان كه مي بايست با تزريق آب يا گاز انجام پذيرد و اين خود نيز مشكلاتي را به دنبال دارد.متوقف شد بدين ترتيب دلايل اوليه ايجاد گسترش شهر از ميان رفت اما همانطور كه خواهيم ديد نتوانست زندگي و پويايي شهر را از ميان بردارد.هر چند كه يك دوره آن را افسرده(Depress)كرد.
0 نظرات:
ارسال یک نظر