در يک شب سرد زمستاني در حالي که باران تندي مي باريد و خاله پيرزن داشت به در و پنجره نگاه مي کرد ناگهان صداي در بلند شد. خاله پيرزن که همين طور پيش پيش داشت به... فکر مي کرد، گفت؛ «اونجا کيه کيه/ پشت ديوار کيه؟/ سايه شو من مي بينم». کسي که پشت در بود گفت؛ ننه شما فائقه آتشيني؟، خاله پيرزن گفت؛ مارو به هر جا بسته بودن مونده بود همين يک قلم. يعني توي اين هشت ماه از سيا و موساد تا اينتليجنت سرويس و ام آي شش بگير بيا تا طاغوتي و اصغر قاتل و مدونا، بعد در را باز کرد و طرف آمد داخل و گفت؛ ننه جان من «طرح جرخوردگي اقتصادي» يا همون حذف يارانه هاي سابق هستم. اومدم خوش خبري بدم که اگه منو حتي يه ذره هم اجرا کنن خط فقر به سلامتي حداقل مي شه يک ميليون تومان،
خاله پيرزن گفت؛ ننه باور کن خوبه. ميزون مي شه. چي بود هي بحث بود. يکي مي گفت هفتصد تومنه يکي مي گفت هشتصده. صادق (محصولي) هم که مي گفت من اصلاً عدد و رقم قبول ندارم، لااقل طرح جرخوردگي اقتصادي اين يه حسن رو داره که اجرا شه مي شه يه ميليون سرراست. باز نمي دونم چرا مي گن دولت احمدي نژاد دستاورد نداشته. داره، اونم به اين گندگي.
حين همين بحث ها دوباره يکي در زد و آمد داخل خانه کوچک خاله پيرزن. خودش را پرچم ايران معرفي کرد. خاله پيرزن گفت؛ واي ننه چرا رنگ و روت عوض شده؟، چيزخورت کردن؟، چرا صورتت سبز بود، آبي شده؟ ننه بميرم برات تورو هم رنگت کردن؟، جداً به اين نتيجه رسيدم دولت احمدي نژاد دستاورد زياد داشته. بعد پرچم آهي کشيد و گفت؛ ننه اول گفتن تمام اتفاقات هسته يي طي همين چهار سال افتاده. بعد گفتن تمام سازندگي مربوط به همين چندساله بوده. بعد از اينکه تاريخ رو تغيير دادن و آمارو تغيير دادن و اسناد و مدارک رو تغيير دادن و يه چيز ديگه يي رو تغيير دادن که دارن باهاش پز مي دن و... خلاصه گويا ديگه چيزي نبود تغيير بدن گير دادن به ما سبزرو برداشتن جاش آبي گذاشتن، شدم اين شکلي ننه جان.
بعد از اون، حميد رسايي در زد و آمد تو. رسايي طبق معمول عصباني بود و گفت؛ من جوابيه دارم «اگر از ايشان (يعني من) شکايت شود طبق قانون پاسخ هاي زيادي براي گفتن دارم.» خاله پيرزن گفت؛ ننه يعني چي طبق قانون پاسخ هاي زيادي دارم؟، يعني در قانون آمده؛ حميد رسايي اساساً پاسخ هاي زيادي دارد؟، يعني در قانون قيد شده؛ اساساً و اصولاً رسايي ميزان معتنابهي پاسخ دارد؟، ننه خوبي شما؟ بيرون بارون مياد معلومه خيس شدي برو يه گوشه بشين.
خاله پيرزن گفت؛ ننه باور کن خوبه. ميزون مي شه. چي بود هي بحث بود. يکي مي گفت هفتصد تومنه يکي مي گفت هشتصده. صادق (محصولي) هم که مي گفت من اصلاً عدد و رقم قبول ندارم، لااقل طرح جرخوردگي اقتصادي اين يه حسن رو داره که اجرا شه مي شه يه ميليون سرراست. باز نمي دونم چرا مي گن دولت احمدي نژاد دستاورد نداشته. داره، اونم به اين گندگي.
حين همين بحث ها دوباره يکي در زد و آمد داخل خانه کوچک خاله پيرزن. خودش را پرچم ايران معرفي کرد. خاله پيرزن گفت؛ واي ننه چرا رنگ و روت عوض شده؟، چيزخورت کردن؟، چرا صورتت سبز بود، آبي شده؟ ننه بميرم برات تورو هم رنگت کردن؟، جداً به اين نتيجه رسيدم دولت احمدي نژاد دستاورد زياد داشته. بعد پرچم آهي کشيد و گفت؛ ننه اول گفتن تمام اتفاقات هسته يي طي همين چهار سال افتاده. بعد گفتن تمام سازندگي مربوط به همين چندساله بوده. بعد از اينکه تاريخ رو تغيير دادن و آمارو تغيير دادن و اسناد و مدارک رو تغيير دادن و يه چيز ديگه يي رو تغيير دادن که دارن باهاش پز مي دن و... خلاصه گويا ديگه چيزي نبود تغيير بدن گير دادن به ما سبزرو برداشتن جاش آبي گذاشتن، شدم اين شکلي ننه جان.
بعد از اون، حميد رسايي در زد و آمد تو. رسايي طبق معمول عصباني بود و گفت؛ من جوابيه دارم «اگر از ايشان (يعني من) شکايت شود طبق قانون پاسخ هاي زيادي براي گفتن دارم.» خاله پيرزن گفت؛ ننه يعني چي طبق قانون پاسخ هاي زيادي دارم؟، يعني در قانون آمده؛ حميد رسايي اساساً پاسخ هاي زيادي دارد؟، يعني در قانون قيد شده؛ اساساً و اصولاً رسايي ميزان معتنابهي پاسخ دارد؟، ننه خوبي شما؟ بيرون بارون مياد معلومه خيس شدي برو يه گوشه بشين.
0 نظرات:
ارسال یک نظر